خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کشتن (در بازیهای کامپیوتری)
[فعل]
to frag
/fræɡ/
فعل گذرا
[گذشته: fragged]
[گذشته: fragged]
[گذشته کامل: fragged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کشتن (در بازیهای کامپیوتری)
informal
1.I keep getting fragged every time I reach the bunker.
1. هر بار که به زاغه میرسیدم کشته میشدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
fractured
fracture
fractious
fractionally
fractional
fragile
fragile peace
fragility
fragment
fragmentary
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان