خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کلاهبرداری
2 . (آدم) شیاد
[اسم]
fraud
/frɔːd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کلاهبرداری
تقلب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تدلیس
تقلب
سیاهبازی
غبن
کلاهبرداری
1.She was charged with credit card fraud.
1. او متهم به کلاهبرداری از کارت اعتباری شد.
a $100 million fraud
یک کلاهبرداری 100 میلیون دلاری
2
(آدم) شیاد
متقلب، حقهباز
مترادف و متضاد
impostor
1.He said he was a police officer, but I knew he was a fraud.
1. او گفت که افسر پلیس است، اما من میدانستم که او یک (آدم) شیاد است.
تصاویر
کلمات نزدیک
fratricide
fraternize
fraternity
fraternal twins
fraternal
fraud squad
fraudster
fraudulent
fraught
fray
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان