خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اسباب و اثاثیه
[اسم]
furnishings
/ˈfɜːrnɪʃɪŋz/
قابل شمارش
1
اسباب و اثاثیه
مبلمان و پردهها
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مبلمان
1.The wallpaper should match the furnishings.
1. کاغذ دیواری باید با اسباب و اثاثیه هماهنگ باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
furnished
furnish
furnace
furlough
furlong
furniture
furniture beetle
furore
furrier
furriery
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان