خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برانگیختن
[فعل]
to galvanize
/ˈɡælvənaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: galvanized]
[گذشته: galvanized]
[گذشته کامل: galvanized]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
برانگیختن
وادار (به عمل) کردن
مترادف و متضاد
arouse
excite
1.The urgency of his voice galvanized them into action.
1. فوریت در صدای او همه را به انجام عمل برانگیخت.
تصاویر
کلمات نزدیک
galoshes
galore
gallstone
gallows
gallop
galvanized
galvanometer
gambia
gambit
gamble
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان