خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باشکوه
[صفت]
grandly
قابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
باشکوه
باعظمت، مجلل
تصاویر
کلمات نزدیک
grandiose
grandiloquent
grandiloquence
grandfather clock
grandfather
grandma
grandma is alive, but grandpa is dead.
grandma is knitting a cardigan for my birthday.
grandmaster
grandmother
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان