خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بهسختی
2 . بهندرت
[قید]
hardly
/hɑrd.li/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بهسختی
بهزور
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بزور
به سختی
به دشواری
سخت
مترادف و متضاد
barely
only just
scarcely
easily
1.I can hardly hear the speaker from here in the back.
1. بهسختی میتوانم صدای سخنگو را از این پشت بشنوم.
2
بهندرت
کم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ندرتا
1.I hardly go to the gym.
1. من بهندرت به باشگاه میروم.
تصاویر
کلمات نزدیک
hardliner
hardline
hardened
harden
hardcover
hardly ever
hardness
hardship
hardware
hardware store
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان