Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . از تخم درآمدن
2 . دریچه بارگیری (هواپیما)
[فعل]
to hatch
/hæʧ/
فعل ناگذر
[گذشته: hatched]
[گذشته: hatched]
[گذشته کامل: hatched]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
از تخم درآمدن
سر از تخم درآوردن
1.ten little chicks hatched out.
1. دهتا جوجه کوچک از تخم درآمدند.
[اسم]
hatch
/hæʧ/
قابل شمارش
2
دریچه بارگیری (هواپیما)
درب یا دریچه عرشه (کشتی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دریچه
مترادف و متضاد
hatchway
تصاویر
کلمات نزدیک
hat trick
hat off to someone
hat
hasty
hastily
hatchback
hatchet
hatchet man
hatchling
hate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان