1 . کشیدن (چیزی سنگین) 2 . عجله کردن
[فعل]

to haul

/hɔl/
فعل گذرا
[گذشته: hauled] [گذشته: hauled] [گذشته کامل: hauled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کشیدن (چیزی سنگین) به زور کشیدن

مترادف و متضاد pull
  • 1.They hauled the boat out of the river.
    1. آن قایق را از رودخانه بیرون کشیدند.

2 عجله کردن

informal
مترادف و متضاد hurry
  • 1.We only have five minutes to get there. Let's haul!
    1. فقط پنج دقیقه وقت داریم تا به آنجا برسیم. بیا عجله کنیم!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان