خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خبر داشتن [از کسی]
[فعل]
to hear from
/hir frʌm/
فعل گذرا
[گذشته: heard from]
[گذشته: heard from]
[گذشته کامل: heard from]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خبر داشتن [از کسی]
خبردار شدن، خبر شنیدن
1.We haven't heard from her for a long time.
1. مدت زیادی میشود که از او خبر نداریم.
تصاویر
کلمات نزدیک
hear
heaped
heap
healthy economy
healthy appetite
hear of
hear something second-hand
heard
hearing
hearing aid
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان