خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پاشنه (پا، کفش و جوراب)
2 . آدم پست
[اسم]
heel
/hiːl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پاشنه (پا، کفش و جوراب)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پاشنه
مترادف و متضاد
wedge
Achilles Heel
پاشنه آشیل
shoes with low heels
کفشهایی با پاشنههای کوتاه [کفش پاشنهکوتاه]
2
آدم پست
آدم حقیر، آدم بیملاحظه
informal
مترادف و متضاد
contemptible person
1.I hurt her feelings. I feel like such a heel.
1. احساساتش را جریحهدار کردم. حس میکنم آدم پستی هستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
heehaw
heedless
heed
hedonistic
hedonist
heel!
hefty
hegemony
hegira
heidegger
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان