خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سوراخ
2 . سوراخ (بازی گلف)
[اسم]
hole
/hoʊl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سوراخ
چاله، گودال
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چاله
حفره
روزنه
سوراخ
منفذ
گودال
مترادف و متضاد
aperture
break
opening
1.I’m going to dig a hole in the sand.
1. میخواهم در شن یک گودال بکنم.
2.My socks are full of holes.
2. جورابهایم پر از سوراخ هستند.
3.There's a hole in the roof.
3. سوراخی در سقف هست [سقف سوراخ است].
2
سوراخ (بازی گلف)
1.The ball rolled into the hole and she had won.
1. توپ قل خورد به درون سوراخ و او بازی را برد.
تصاویر
کلمات نزدیک
holding company
holding
holder
holdall
hold-up
hole up
hole-in-one
hole-in-the-wall
holiday
holiday camp
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان