خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بسیار (نزدیک و...)
2 . با هیجان
[قید]
hotly
/ˈhɑːtli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more hotly]
[حالت عالی: most hotly]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بسیار (نزدیک و...)
بهطور نزدیکی
مترادف و متضاد
closely
1.She ran out of the shop, hotly pursued by the detective.
1. او از مغازه فرار کرد، در حالی که کارآگاه بهطور نزدیکی تعقیبش میکرد.
a hotly contested congressional elections
یک انتخابات کنگرهای با رقابت بسیار نزدیک
2
با هیجان
با انرژی
1.‘Nonsense!’ he said hotly.
1. او با هیجان گفت: «مزخرف است!»
تصاویر
کلمات نزدیک
hotline
hothouse
hothead
hotfoot it out of somewhere
hotfoot it
hotness
hotplate
hotpot
hots
hotspot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان