خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باردار کردن
[فعل]
to impregnate
/ɪmˈpreɡneɪt/
فعل گذرا
[گذشته: impregnated]
[گذشته: impregnated]
[گذشته کامل: impregnated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
باردار کردن
بارور کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بارور ساختن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
impoverishment
impoverished
impossibly
impossible
importune
impress
impressionism
impressive
impressively
imprint
کلمات نزدیک
impregnable
imprecise
imprecation
impractical
impracticable
impregnation
impresario
impress
impressed
impression
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان