1 . ناتوان
[صفت]

incapacitated

/ɪnkəˈpæsɪˌteɪtɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more incapacitated] [حالت عالی: most incapacitated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ناتوان ازکارافتاده

معادل ها در دیکشنری فارسی: ازکارافتاده
مترادف و متضاد disabled
  • 1.Rubber bullets are designed to incapacitate people rather than kill them.
    1. گلوله های پلاستیکی طراحی شده اند تا به جای کشتن انسان آنها را ناتوان کنند.
  • 2.The accident left me incapacitated for seven months.
    2. تصادف من را هفت ماه ناتوان [زمین‌گیر] کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان