خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گرایش
[اسم]
inclination
/ˌɪnkləˈneɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گرایش
تمایل، میل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تمایل
جهتگیری
رغبت
میل
عطف
گرایش
مشرب
مترادف و متضاد
liking
propensity
tendency
aversion
dislike
1.his political inclinations often got him into trouble.
1. گرایشات سیاسی او، اغلب او را به دردسر میانداخت.
2.my inborn inclination for things that can fly
2. تمایل ذاتی من به چیزهایی که میتوانند پرواز کنند
تصاویر
کلمات نزدیک
inclement
incivility
incitement
incite
incisor
incline
inclined
include
included
including
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان