خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیمار کردن
2 . ویروسی کردن (کامپیوتر)
[فعل]
to infect
/ɪnˈfekt/
فعل گذرا
[گذشته: infected]
[گذشته: infected]
[گذشته کامل: infected]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بیمار کردن
آلوده کردن
1.It is not possible to infect another person through kissing.
1. ممکن نیست که از طریق بوسیدن، فرد دیگری را بیمار کرد.
people infected with HIV
افراد مبتلا به ایدز
2
ویروسی کردن (کامپیوتر)
تصاویر
کلمات نزدیک
infatuation
infatuated
infarction
infantryman
infantry
infected
infection
infectious
infectious disease
infer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان