1 . بیمار کردن 2 . ویروسی کردن (کامپیوتر)
[فعل]

to infect

/ɪnˈfekt/
فعل گذرا
[گذشته: infected] [گذشته: infected] [گذشته کامل: infected]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بیمار کردن آلوده کردن

  • 1.It is not possible to infect another person through kissing.
    1. ممکن نیست که از طریق بوسیدن، فرد دیگری را بیمار کرد.
people infected with HIV
افراد مبتلا به ایدز

2 ویروسی کردن (کامپیوتر)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان