خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عفونت
[اسم]
infection
/ɪnˈfek.ʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عفونت
آلودگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عفونت
1.a serious infection
1. عفونت جدی
2.a throat infection
2. عفونت گلو
3.risk of infection
3. خطر عفونت
تصاویر
کلمات نزدیک
infected
infect
infatuation
infatuated
infarction
infectious
infectious disease
infer
inference
inferential
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان