خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نقض کردن
[فعل]
to infringe
/ɪnˈfrɪndʒ/
فعل گذرا
[گذشته: infringed]
[گذشته: infringed]
[گذشته کامل: infringed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
نقض کردن
زیر پا گذاشتن، شکستن
1.The material can be copied without infringing copyright.
1. این مطلب را می توان بدون نقض حق کپی رایت مورد استفاده قرار داد.
2.Two of the projects are deemed to infringe EU legislation.
2. تصور می شود دو تا از پروژه ها قوانین اتحادیه اروپا را نقض می کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
infrequently
infrequent
infrastructure
infrastructural
infrared
infringement
infuriate
infuriated
infuriating
infuse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان