The job is unlikely to be finished inside (of) a year.
احتمالش کم است که کار در طول یکسال کامل شود.
کاربرد حرف اضافه inside به معنای درون
حرف اضافه inside به معنای "داخل یا درون چیزی بودن" است. مثلا:
".Go inside the house" (به درون خانه برو.)
".There were some keys inside the box" (چندتا کلید داخل جعبه بود.)
[قید]
inside
/ɪnˈsɑɪd/
غیرقابل مقایسه
2
زندان
informal
to be sentenced to ... years inside
به ... سال زندان محکوم شدن
He was sentenced to three years inside.
او به سه سال زندان محکوم شد.
کاربرد قید inside به معنای زندان
قید inside در حالت غیررسمی و مکالمات به معنای "در زندان بودن" است. این اصطلاح را معمولا پلیسها یا مجرمها در مکالمات استفاده میکنند.
صفت inside به معنای "درونی" به "بخشهای داخلی" یک چیز میگویند. مثلا:
"the inside pages of a newspaper" (صفحات داخلی یک روزنامه)
گاهی صفت inside برای اشاره به خصوصی بودن یا درونی بودن اطلاعات، عملیات و ... به کار میرود. مثلا:
"inside information" (اطلاعات درونی)
مترادف و متضاد
inner part
interior
exterior
outside
1.Did you clean the inside of the car?
1.
داخل اتومبیل را تمیز کردی؟
2.The door was locked from the inside.
2.
در از داخل قفل شده بود.
کاربرد واژه inside به معنای درون
واژه inside به "بخش درونی و داخلی چیزی" گفته میشود. مثلا:
"?Did you clean the inside of the car" (داخل اتومبیل را تمیز کردی؟)
واژه inside وقتی به صورت جمع بیاید به معنای "امعا و احشا" و "شکم" انسان است. مثلا:
".He complained of a pain in his insides" (او از دردی در شکمش شکایت کرد.)