خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیمه
[اسم]
insurance
/ɪnˈʃʊr.əns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیمه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیمه
life/car/travel/household/health ... insurance
بیمه عمر/خودرو/سفر/خانه/سلامت [بیمه درمانی] و...
insurance cover
پوشش دادن بیمه
The insurance doesn't cover household items.
این بیمه، وسایل خانه را تحت پوشش قرار نمیدهد.
insurance against fire/theft ...
بیمه برای آتشسوزی/سرقت و...
to take out insurance
بیمه کردن
an insurance broker/company
کارگزار/شرکت بیمه
تصاویر
کلمات نزدیک
insuperable
insultingly
insulting
insult
insulin
insure
insurer
insurgency
insurgent
insurmountable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان