خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ضروری
2 . انتگرال (ریاضی)
[صفت]
integral
/ɪnˈteɡrəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more integral]
[حالت عالی: most integral]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ضروری
بنیادی، اساسی
مترادف و متضاد
essential
1.an integral system
1. نظامی بنیادی
2.Practical experience is integral to the course.
2. تجربه عملی برای این دوره آموزشی ضروری است.
[اسم]
integral
/ɪnˈteɡrəl/
قابل شمارش
2
انتگرال (ریاضی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انتگرال
تصاویر
کلمات نزدیک
integer
intangible
intake
intact
insurrection
integral calculus
integrally
integrate
integrated
integrated circuit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان