خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قصد
[اسم]
intention
/ɪnˈten.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قصد
نیت، عمد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نیت
منظور
مقصود
عمد
مراد
قصد
آهنگ
1.He's full of good intentions.
1. او سرشار از نیتهای خوب است.
2.I've no intention of changing my plans just to fit in with his.
2. قصد ندارم برنامههایم را فقط برای آنکه با برنامههای او مطابقت داشته باشد، تغییر دهم.
3.It wasn't my intention to exclude her from the list - I just forgot her.
3. قصد نداشتم که او را از فهرست مستثنی کنم؛ فقط او را فراموش کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
intent
intensively
intensive course
intensive care
intensive
intentional
intentionally
intently
inter
inter-university
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان