خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درآمیختن
[فعل]
to intermingle
/ɪntˈɜːmɪŋɡəl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: intermingled]
[گذشته: intermingled]
[گذشته کامل: intermingled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
درآمیختن
با هم آمیختن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
درهم آمیختن
تصاویر
کلمات نزدیک
interminably
interminable
intermezzo
interment
intermediate
intermission
intermittent
intermittent rain
intern
internal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان