Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . در هم تنیدن
[فعل]
to intertwine
/ˌɪntɚtwˈaɪn/
فعل گذرا و ناگذر
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
در هم تنیدن
در هم پیچیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
در هم تنیدن
درهم پیچیدن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
intertrigo
intertribal
intertidal
intertextuality
interstratify
interval
interval training
intervene
intervening
intervenor
کلمات نزدیک
interstellar
interstate
interspersed
intersperse
intersection
interval
intervene
intervening
intervention
interventionism
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان