خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (در جایی) واقع شده
[صفت]
located
/ˈloʊˌkeɪtəd/
غیرقابل مقایسه
1
(در جایی) واقع شده
قرار داشتن (در جایی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
واقع
مترادف و متضاد
situated
to be located in/near ... something
در/نزدیک و... چیزی واقع بودن
The factory is located near the river.
این کارخانه در نزدیکی [نزدیک] آن رودخانه واقع شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
locate
locally
localized
locality
locale
location
location scout
loch
loch ness
lock
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان