1 . لوکیشن 2 . موقعیت
[اسم]

location

/loʊˈkeɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لوکیشن محل فیلمبرداری

  • 1.A mountain in the Rockies became the location for a film about Everest.
    1. کوهی در "کوه‌های راکی" لوکیشن فیلمی درباره اورست شد.
  • 2.The movie was shot entirely on location in Italy.
    2. فیلم تماما در لوکیشنی در ایتالیا فیلمبرداری شد.

2 موقعیت مکان

معادل ها در دیکشنری فارسی: جایگاه موضع مکان محل
مترادف و متضاد place position site whereabouts
  • 1.Send me your location.
    1. موقعیتت را برایم ارسال کن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان