خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روند کلی
2 . متداول
[اسم]
mainstream
/ˈmeɪnstriːm/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
روند کلی
خط فکری متداول، مین استریم
1.He was never part of the literary mainstream as a writer.
1. او به عنوان نویسنده هیچوقت بخشی از روند کلی ادبی نبود.
2.His radical views place him outside the mainstream of American politics.
2. دیدگاه های افراطی اش او را خارج از روند کلی سیاست آمریکا قرار داده است.
[صفت]
mainstream
/ˈmeɪnstriːm/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more mainstream]
[حالت عالی: most mainstream]
2
متداول
عمومی
1.mainstream education
1. آموزش عمومی
تصاویر
کلمات نزدیک
mainstay
mainspring
mainsail
mainly
mainland
maintain
maintenance
maintenance grant
maisonette
maize
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان