[اسم]

maintenance

/ˈmeɪnt.ən.əns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نگهداری مواظبت

معادل ها در دیکشنری فارسی: سرویس نگهداری
  • 1.car maintenance classes
    1. کلاس های نگهداری خودرو
  • 2.Old houses require too much maintenance.
    2. خانه های قدیمی به نگهداری زیادی نیاز دارند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان