خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازار
2 . به بازار عرضه کردن
[اسم]
market
/ˈmɑr.kɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بازار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بازار
بازارچه
بازاری
مترادف و متضاد
bazaar
marketplace
shopping centre
1.Fruit and vegetables are much cheaper at the market.
1. میوه و سبزیجات در بازار بسیار ارزانتر است.
fish/fruit and vegetable/flower ... market
بازار ماهی فروشها/تره بار/گل و...
There’s a good antiques market here on Sundays.
بازار عتیقه فروشی خوبی یکشنبهها اینجا برگزار میشود.
international/home/UK ... market
بازار بینالملل/داخلی/بریتانیا و...
The domestic market makes up about 75% of their sales.
بازار داخلی حدودا 75% فروش آنها را تشکیل میدهد.
market for something
بازار برای چیزی
The world’s largest market for illegal drugs is the US.
بزرگترین بازار جهانی برای مواد مخدر در آمریکا است.
[فعل]
to market
/ˈmɑr.kɪt/
فعل گذرا
[گذشته: marketed]
[گذشته: marketed]
[گذشته کامل: marketed]
صرف فعل
2
به بازار عرضه کردن
فروختن (از راه تبلیغات)
to market something
چیزی را به بازار عرضه کردن
sheep farmers are still unable to market their lambs.
گوسفندداران هنوز نمیتوانند برههایشان را به بازار عرضه کنند.
to market something as something
چیزی را به عنوان چیزی به بازار عرضه کردن
It is marketed as a low-alcohol wine.
این محصول به عنوان شراب با الکل کم به بازار عرضه شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
marker
markedly
mark down
mark
marjoram
market keeper
market research
marketing
marketing research
marketplace
کلمات نزدیک
marker
markedly
marked
mark-up
mark up
market economy
market forces
market garden
market gardening
market leader
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان