Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . درد جزئی
[اسم]
niggle
/ˈnɪɡl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
درد جزئی
1.He gets the occasional niggle in his right shoulder.
1. او هر از چند گاه دردی جزئی در کتف راستش احساس می کند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
niggardness
niggardly
niggardliness
niggard
niger-congo languages
niggler
niggling
nigh
nigher
nighest
کلمات نزدیک
niggardly
nigeria
nigel
nifty
niece
niggling
nigh
night
night crawler
night life
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان