[قید]

nigh

/naɪ/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نزدیک در نزدیکی

formal old use
مترادف و متضاد near
  • 1.Winter was drawing nigh.
    1. زمستان داشت نزدیک می‌شد.

2 تقریباً

old use
مترادف و متضاد almost nearly
  • 1.They've lived in that house for nigh on 30 years.
    1. آنها تقریباً 30 سال در آن خانه زندگی کرده‌اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان