خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تغذیه
[اسم]
nutrition
/nuˈtrɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تغذیه
غذایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تغذیه
1.Nutrition information is now provided on the back of most food products.
1. اطلاعات غذایی اکنون پشت بسته بندی اکثر مواد غذایی نوشته شده است.
2.to study food science and nutrition
2. مطالعه علوم غذایی و تغذیه
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
nutriment
nutrient agar
nutrient
nutria
nutmeg melon
nutritional
nutritionally
nutritionary
nutritionist
nutritionist's calorie
کلمات نزدیک
nutrient
nutmeg
nuthatch
nutcracker
nutcase
nutritional
nutritional science
nutritionist
nutritious
nutritive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان