1 . تغذیه
[اسم]

nutrition

/nuˈtrɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تغذیه غذایی

معادل ها در دیکشنری فارسی: تغذیه
  • 1.Nutrition information is now provided on the back of most food products.
    1. اطلاعات غذایی اکنون پشت بسته بندی اکثر مواد غذایی نوشته شده است.
  • 2.to study food science and nutrition
    2. مطالعه علوم غذایی و تغذیه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان