خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کاری
[صفت]
occupational
/ɑkjəˈpeɪʃənəl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کاری
وابسته به حرفه یا کار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شغلی
1.occupational hazard
1. مخاطرات کاری
تصاویر
کلمات نزدیک
occupation
occupant
occupancy
occult
occlusion
occupational burnout
occupational therapist
occupational therapy
occupied
occupier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان