خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چرب و چیلی
[صفت]
oily
/ˈɔɪli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: oilier]
[حالت عالی: oiliest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چرب و چیلی
روغنی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چرب
روغنی
1.He had rather oily hands.
1. او دست های نسبتا چربی داشت.
2.oily fish
2. ماهی چرب و چیلی
تصاویر
کلمات نزدیک
oils
oilfield
oiled
oil-rich
oil-fired
oily hair
oily skin
ointment
oj
ok
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان