خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هر چند وقت یک بار
[قید]
once in a while
/wʌns ɪn ə waɪl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هر چند وقت یک بار
هر از چند گاه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هر از گاهی
هر از چندی
هر چند وقت یکبار
1.She calls me once in a while.
1. هر چند وقت یک بار با من تماس میگیرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
once in a blue moon
once bitten, twice shy
once and for all
once again
once
once more
once or twice
once upon a time
oncology
oncoming
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان