1 . روی صحنه تئاتر 2 . روی صحنه تئاتر
[قید]

onstage

/ˌɑːnˈsteɪdʒ/
غیرقابل مقایسه

1 روی صحنه تئاتر

مترادف و متضاد offstage
  • 1.He ran onstage and bowed to the audience.
    1. او روی صحنه تئاتر دوید و به (سمت) حضار تعظیم کرد.
[صفت]

onstage

/ˌɑːnˈsteɪdʒ/
غیرقابل مقایسه

2 روی صحنه تئاتر

مترادف و متضاد offstage
onstage fights
مبارزه‌های روی صحنه تئاتر
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان