خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درازشده
2 . فراتررفته
3 . گشوده
[صفت]
outstretched
/ˌaʊtˈstretʃt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more outstretched]
[حالت عالی: most outstretched]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
درازشده
1.She took her father’s outstretched hand.
1. او دست درازشده پدرش را گرفت.
2
فراتررفته
3
گشوده
باز
1.He ran towards her with with outstretched arms.
1. او با آغوش گشوده بهسمت او دوید.
تصاویر
کلمات نزدیک
outstay
outstanding performance
outstanding
outspoken
outspend
outstrip
outvote
outward
outward bound
outwardly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان