خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خسیس
[صفت]
parsimonious
/ˌpɑːrsəˈmoʊniəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more parsimonious]
[حالت عالی: most parsimonious]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خسیس
چشم تنگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بخیل
مترادف و متضاد
mean
miserly
1.She's too parsimonious to heat the house properly.
1. او آنقدر خسیس است که هیچوقت نمی گذارد خانه به خوبی گرم شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
parse
parry
parrotlike
parrot
parquet
parsimony
parsis
parsley
parsnip
parson
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان