Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن
[عبارت]
pass the buck
/pæs ðə bʌk/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن
گردن کس دیگری انداختن
1.I was tempted to pass the buck.
1. من وسوسه شدم تا مسئولیت را گردن کس دیگری بیندازم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
pass sell-by date
pass round
pass receiver
pass rate
pass play
pass the torch
pass through
pass up
pass water
pass with flying colors
کلمات نزدیک
pass round
pass out
pass on
pass off
pass mark
pass through
pass up
passable
passage
passageway
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان