خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لولهکش
[اسم]
plumber
/ˈplʌm.ər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لولهکش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لولهکش
1.I think we’ll have to call the plumber to fix that tap.
1. فکر کنم برای تعمیر آن شیر باید به لولهکش زنگ بزنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
plumage
plum tree
plum tomato
plum pudding
plum
plumber's helper
plumbing system
plume
plummet
plump
کلمات نزدیک
plumb line
plumb bob
plumb
plumage
plum
plumbing
plume
plummet
plump
plunder
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان