خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تعصب
2 . تبعیض قائل شدن
[اسم]
prejudice
/ˈprɛʤədɪs/
قابل شمارش
[جمع: prejudices]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تعصب
تبعیض
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تعصب
formal
مترادف و متضاد
bias
preconceived idea
prejudgement
1.Eliminating prejudice should be among the first concerns of a democracy.
1. ریشهکن کردن تبعیض باید از اولویتهای اولیه دموکراسی باشد.
2.Prejudice against minority groups will linger on as long as people ignore the facts.
2. تا زمانی که مردم حقایق را نادیده میگیرند، تبعیض علیه گروههای اقلیت باقی خواهد ماند.
3.racial prejudice
3. تعصب نژادی
[فعل]
to prejudice
/ˈprɛʤədɪs/
فعل گذرا
[گذشته: prejudiced]
[گذشته: prejudiced]
[گذشته کامل: prejudiced]
صرف فعل
2
تبعیض قائل شدن
formal
مترادف و متضاد
bias
predispose
1.The witness's weird behavior prejudiced Nancy's case.
1. رفتار عجیب "نانسی" موجب تبعیض در پرونده او شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
prejudgment
prejudge
prehistory
prehistoric
prehensile
prejudiced
prejudicial
prelate
preliminaries
preliminary
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان