خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مراقب امتحانی بودن
[فعل]
to proctor
/ˈprɑktər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: proctored]
[گذشته: proctored]
[گذشته کامل: proctored]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مراقب امتحانی بودن
ناظر بودن
مترادف و متضاد
invigilate
1.to proctor an exam
1. مراقب امتحانی بودن
تصاویر
کلمات نزدیک
procrustean
procreation
procreate
procrastinator
procrastination
procure
procurement
procurer
prod
prodigal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان