خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فاحشه
[اسم]
prostitute
/ˈprɑːstətuːt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فاحشه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
روسپی
هرزه
نشمه
فاحشه
قحبه
culturally sensitive
تصاویر
کلمات نزدیک
prosthetic
prosthesis
prostate
prosperous
prosperity
prostitution
prostrate
prostration
protagonist
protean
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان