Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . توله سگ
[اسم]
puppy
/ˈpʌp.i/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
توله سگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
توله سگ
سگتوله
مترادف و متضاد
pup
1.I have a little puppy called Pat.
1. من توله سگی کوچک به نام "پت" دارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
puppetry
puppeteer
puppet show
puppet government
puppet
puppy fat
puppy love
purblind
purchase
purchase price
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان