خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بارندگی
[اسم]
rainfall
/ˈreɪnfɔːl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بارندگی
بارش باران
1.Heavy rainfall ruined the match.
1. بارندگی شدید، مسابقه را بهم زد.
تصاویر
کلمات نزدیک
raindrop
raincoat
rainbow trout
rainbow
rain-bearing
rains
rainstorm
rainwater
rainy
rainy season
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان