خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازشماری
2 . بازگو کردن
3 . دوباره شمردن
[اسم]
recount
/rɪˈkaʊnt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بازشماری
شمارش مجدد
[فعل]
to recount
/rɪˈkaʊnt/
فعل گذرا
[گذشته: recounted]
[گذشته: recounted]
[گذشته کامل: recounted]
صرف فعل
2
بازگو کردن
شرح دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
روایت کردن
شرح دادن
formal
1.She was asked to recount the details of the conversation to the court.
1. از او خواسته شد تا جزئیات (آن) مکالمه را برای دادگاه بازگو کند.
3
دوباره شمردن
بازشمردن
1.The children recounted the number of apples several times.
1. بچهها چندین بار تعداد سیبها را دوباره شمردند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
recording studio
recorder
record player
record album
record-holder
recoup
recover
recovery
recreation
recreational vehicle
کلمات نزدیک
recording
recorder
recorded
record-holder
record-breaking
recoup
recourse
recover
recover a file
recoverable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان