خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تذکر
[اسم]
reminder
/rɪˈmaɪndər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تذکر
یادآورنده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تذکر
خاطرنشان
یادآوری
یادآور
1.If he forgot to pay his rent, his landlady would send him a reminder.
1. اگر او فراموش کند اجارهاش را پرداخت کند، صاحبخانهاش برای او یادآورنده میفرستد.
تصاویر
کلمات نزدیک
remind
remembrance day
remembrance
remember
remedy
reminisce
reminiscence
reminiscent
remiss
remission
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان