خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ذخیره
2 . منطقه حفاظتشده
3 . نیروی ذخیره
4 . رزرو کردن
[اسم]
reserve
/rɪˈzɜːrv/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ذخیره
اندوخته
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ذخیره
مترادف و متضاد
reservoir
stock
store
supply
1.The company has substantial reserves of capital.
1. شرکت اندوختههای مالی چشمگیری دارد.
large oil and gas reserves
ذخایر عظیم نفت و گاز
2
منطقه حفاظتشده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
منطقه حفاظتشده
مترادف و متضاد
national park
preserve
a wildlife reserve
منطقه حفاظتشده حیات وحش
nature reserve
منطقه حفاظتشده طبیعی
3
نیروی ذخیره
ارتش احتیاط
معادل ها در دیکشنری فارسی:
احتیاط
مترادف و متضاد
backup
reinforcements
the Army Reserve
نیروی ذخیره ارتش
the reserve police
نیروی ذخیره پلیس
[فعل]
to reserve
/rɪˈzɜːrv/
فعل گذرا
[گذشته: reserved]
[گذشته: reserved]
[گذشته کامل: reserved]
صرف فعل
4
رزرو کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رزرو کردن
مترادف و متضاد
book
make a reservation for
to reserve something for somebody/something
چیزی را برای کسی/چیزی رزرو کردن
I’d like to reserve a table for two.
میخواستم یک میز برای دو نفر رزرو کنم.
to reserve something
چیزی رزرو کردن
1. I'd like to reserve two seats on the 9:15 flight to Birmingham.
1. میخواهم دو صندلی برای پرواز 9:15 دقیقه به بیرمنگام رزرو کنم.
2. This spot is reserved for ambulances only.
2. این مکان فقط برای آمبولانسها رزرو شده است.
[عبارات مرتبط]
reserves
1. سربازان ذخیره
reserved
2. (آدم) تودار
reservist
3. سرباز ذخیره
reservoir
4. آبانبار
تصاویر
کلمات نزدیک
reservation
resentment
resentful
resent
resemble
reserved
reserved word
reserves
reservist
reservoir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان