خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تقدیس کردن
[فعل]
to sanctify
/ˈsæŋktɪfaɪ/
فعل گذرا
[گذشته: sanctified]
[گذشته: sanctified]
[گذشته کامل: sanctified]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تقدیس کردن
تطهیر کردن
1.A small shrine was built to sanctify the site.
1. یک زیاتگاه کوچک برای تقدیس کردن منطقه ساخته شد.
2.May God sanctify his soul.
2. باشد که خداوند روحش را تطهیر نماید.
تصاویر
کلمات نزدیک
sanctification
sanchez
sanatorium
san francisco
san diego
sanctimonious
sanction
sanctity
sanctuary
sand
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان