خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تحقیر
2 . (با خشم یا تحقیر) رد کردن
3 . خوار کردن
[اسم]
scorn
/skɔːrn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تحقیر
اهانت، استهزاء
مترادف و متضاد
contempt
1.She was unable to hide the scorn in her voice.
1. او نتوانست اهانت در صدایش را مخفی کند.
[فعل]
to scorn
/skɔːrn/
فعل گذرا
[گذشته: scorned]
[گذشته: scorned]
[گذشته کامل: scorned]
صرف فعل
2
(با خشم یا تحقیر) رد کردن
نپذیرفتن
1.She wrote a letter scorning his offer.
1. او نامهای نوشت و (در آن) پیشنهاد او را رد کرد.
3
خوار کردن
تحقیر کردن
1.The criminal was scorned by everyone in the community.
1. فرد مجرم توسط تمام افراد جامعه تحقیر شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
scorer
scoreboard
score
scorching hot
scorching
scornful
scornfully
scorpio
scorpion
scot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان